دنیای پشت لبخند

دنیای واقعی من

دنیای پشت لبخند

دنیای واقعی من

لحظات زندگی من
صرفا یه دفترچه خاطرات روزانه
از دفترچه خاطرات روزانه انتظار جذاب بودن نداشته باشید...

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۴۶ مطلب در شهریور ۱۳۹۸ ثبت شده است

صبح با سروصدام تو خواب عمه بیدارم کرد ، یادم نمیاد چی دیدم ، همچنین، خواب دیدم نمرم اومده و ۱۹ شدم و داشتم بال در میاوردم ، از صب چند بار سما رو چک کردم خبری نیست ، انشالله خوب بشم ، ش رفته بود دانشگاه و کارای منو انجام داده ، از یه طرف ازش ممنونم ازیه طرف ناراحت که چرا تو کار من دخالت میکنه ، یاد قبلنا میفتم که چقد منو اذیت کردن ...

این آخرین نمرمه و خیلی خیلی مهمه برام ، چون میتونه خیلی تعیین کننده باشه ، خدایا کمکم کن 🙏

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۹۸ ، ۱۵:۵۰

 

نمیگم با امیدِ واهی خودت رو گول بزنی تا روزت شب بشه شبت روز،

نمیگم خودت رو به نفهمیدن بزنی که اتفاقا اینبار فهمیدن بهترین حالت ممکنه.

نمیگم کنار اومدن با خیلی از اتفاقات آسونه،نه !

میگم با تموم سختی ها بدی ها تنهایی ها دلتنگی ها این زندگی ارزش جنگیدن رو داره حتی شده برای یه رویا باید بجنگی...

همون رویایی که تموم شب بیدار نگهت داشته باید تنها برای اونم که شده بایستی بجنگی...

یوقتایی کوچکترین رویاها بزرگترین و بهترین لحظه های فردا رو میسازن

و اگر هم اونطوری نشد که دلت میخواست،که رویات بود مهم اینه که تو تموم لحظه هاتو تلاش کردی،رنج بردی،به واقعیت نزدیک شدی.

میگم تو چراغ هارو روشن کن اینکه باد اونهارو خاموش کرد دست تو نیست تو چراغ هارو روشن کن،تو بجنگ. . .
حاتمه ابراهیم زاده

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۹۸ ، ۰۱:۰۶

از وقتی آجی دکترا قبول شده ، تلاشم برای درس خوندن بیشتر شده ، امروز خوب پیشرفتم ، الان استوری یکی از دوستامو دیدم ، فک کنم میخواد دوباره کنکور بده ،(رفتارای بعضیا بی تاثیر نیست ) ، دوباره جا خوردم ، سردرگم شدم ، گیج شدم ، پاهام سست شد ، انگار که قلبم یه جای دیگه گیر کرده ...شک کردم که درس خوندنم درسته یا نه ، ارشد خوندنم ..

تا حالا شده یه آرزوی برآورده نشده گوشه ی دلت مونده باشه ، و گذر زمان نه تنها فراموشش نکنه ، بلکه تو رو سر در گم تر کنه ؟

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۸ ، ۲۳:۵۱

در جوشن کبیر یک عبارتی هست که مى گوییم:
" یا کٓریمٓ الصَّفْح "

معناش خیلى جالبه :
یک وقتی یک کسی تو رو می بخشه اما یادش نمیره که فلان خطا رو کردی و همیشه یک جوری نگات می کنه که تو می فهمی هنوز یادش نرفته؛ یک جورایی انگار که سابقه بدت رو مدام به یادت میاره.
ولی یک وقتی، یک کسی تو رو می بخشه و یک طوری فراموش می کنه انگار نه انگار که تو خطایی رو مرتکب شدی.
اصلا هم به روت نمیاره.
به این نوع بخشش میگن صَفح.
و خدای ما اینگونه است... 
از صمیم قلب می گویم:
"یا کٓریمٓ الصَّفْح"

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۸ ، ۱۵:۴۲

 گتسبی به نور سبز ایمان داشت،

به آینده‌ لذتناکی که سال به سال از پسِ ما می‌گذرد.

اگر این‌بار از چنگِ ما گریخت چه باک – فردا تندتر خواهیم دوید،

و دست‌هایمان را به دوردست‌ها درازتر خواهیم کرد…

و سرانجام یک بامدادِ خوش – در قایق‌هایمان بر خلاف جریان آب پارو می‌زنیم، در حالی  که پیوسته به سمتِ گذشته رانده می‌شویم.

#گتسبی_بزرگ 

#فیلم_پیشنهادی

عاشقشم کهheart

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۸ ، ۰۱:۰۸

امروز روز خوبیه ، صب یکم دیر رفتم بیمارستان ، مریضا زیاد بودن ، از مریض دیالیزی که تو صف پیوند بود و نمک میریخت ، تا مریض پیری که تعادل نداشت و دو نفره دستاشو میگرفتن تا همشهریم .. فک میکنم یه درجه کارم بهتر شد ، و نکته های خیلی زیادی یاد گرفتم ، ح وضو گرفت ، به من گفت نماز میخونی ، نتونستم بگم روزه هامو گرفتم ، ولی نمازمو الان مدتیه نخوندم ،گفت مدتی من کنارگذاشتم ، آدم به بن بست میرسه ، از اختلاف سن من و داداشم پرسید ، گفت پس جا داره که یه بچه دیگه بیارم 😂 بعد رفتم هفت تیر  ،

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۸ ، ۱۹:۲۴

وَ درد ...
به استخوانِمان رسیده,
اما هنوز...
خودمان را نباخته ایم,
و روزگار را زندگی میکنیم,
و هنوز ...
آنقدر میخندیم که سرمان از این همه ناخوشی هایی که مجبور به پذیرفتنش کردیم,
درد میگیرد.
فرگل_مشتاقی

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۸ ، ۰۰:۲۵

امروز صب ۱۰ اینا بیدار شدم ، استاد ک برنامه رو فرستاده بود به واتساپم ، بعد برنامه کلینیکو از استاد ع گرفتم ، کلینیکای گروه ما به بد ترین شکل بود ،استادایی که دوسشون نداشتم ، با ما افتاده بودن ، اصن هیچ تمایزی بین شاگردای برتر و بقیه نمیذارن ، دهنمون سرویسه ، بابا نصف پاداششو بعد یه سال ریختن ، آخه لعنتیا با این پول کم چه میشه کرد؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۸ ، ۲۳:۱۱

کاش رویِ پیشونیِ آدمایی که دارن زیر بارِ غصه‌هاشون له میشن ,
یه چیزی نوشته بود تا بقیه کمی مراعاتشونو میکردن ...
مثلا نوشته بود؛
این آقا دارد از صدمین جایی که فرم پر کرده و استخدام نشده برمیگردد ...
این آقا را دارند میبرند بگذارند خانه‌یِ سالمندان ...
این خانم مادرش مریضیِ صعب‌العلاج دارد ...
این آقا قول داده تابستان برایِ پسرش دوچرخه بخرد , ولی پول ندارد ...
این خانم تا حالا کسی عاشقش نشده ...
این آقا خیلی حالش بد است ,
و اگر یقه‌اش را بگیرید امشب خودش را میکشد ...!
این آدم شکستنی‌ست !...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۸ ، ۲۳:۳۴

امروز صبح رفتم بیمارستان ، که کار عملیمو قوی کنم ، تا نزدیکای ظهر اونجا بودن و با خ صحبت میکردیم ، خ گفت که به مدیر گروه خبر بدم که در جریان باشه میرم بیمارستان ، مدیر گروه قبول نکرد و گفت اون نیروی من نیست ، این سومین باره درخواستمو رد میکنه ، سالای قبل بچه ها میرفتن ، قرار شد بعضی روزا یواشکی برم ببمارستان🙇‍♀️ بعد از ظهر با ا رفتیم بیرون ، کافه باغ انقلاب ، یه حوض خوشگل آبی داشت با بشقابای سفید گل قرمز ،

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۸ ، ۲۳:۰۷