التماس دعا
صبح رفتم بیمارستان ، یه خانم پیر مهربون اومد وکلی تشکر ، یه دختربچه خوش زبون که عفونت داشت ، یه آقا که با موتورش تصادف کرده بود و سرش ضربه خورده بود ... تو مترو یه خانم همراه پسرش بود که دستش دفورمیتی داشت ، بچه به خاطر دستش نمیتونست خوراکیو باز کنه ، مادرش نتونست ، یه آقا با پیرهن مشکی اومد برای بچه خوراکیو بازکرد و بچه خوشحال شد ، وقتی اینجور چیزا رو میبینم ، دلم خوش میشه که هنوز آدمای خوب پیدا میشه..
زنگ زدم مامان ، سردرد داشت ،مطمئن بودم اتفاقی افتاده ، گفت از بانک و دادگاه اومدن خونه رو اندازه گرفتن ، خدایا این انصافه که ما اعتماد کنیم و سندمونو رهن بذاریم ، تا یکی دیگه وامبگیره ، بعد برای ما مشکل ایجاد شه ،مغزم دیگه کارنمیکنه ، چشام پر اشکه ، خدایا خودت یکاری کن که پولو بریزن ، بانک تا شنبه مهلت داره ، خدایا خودت میدونی که برا این خونه چقد سختی کشیدیم ، نذار مشکلی پیش بیاد، خدایا بهمون کمک کن ،
برای برطرف شدن مشکلمون ، اگه میتونین یه صلوات بفرستین🙏🙇♀️