دنیای پشت لبخند

دنیای واقعی من

دنیای پشت لبخند

دنیای واقعی من

لحظات زندگی من
صرفا یه دفترچه خاطرات روزانه
از دفترچه خاطرات روزانه انتظار جذاب بودن نداشته باشید...

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

کار

جمعه, ۱۹ مهر ۱۳۹۸، ۰۱:۲۵ ق.ظ

از بیمارستان ا اومدیم بیرون ، که مسئول استعداد درخشان دانشگاه زنگ زد و گفت ، بنیاد نخبگان گفته که دانشگاه کار کنی ، بعد بیمارستان با مترو رفتم دانشگاه اصلی ، اونجا خانم ش بهم گفت که بخش بین الملل باید کار کنی ۲۰ ساعت در ماه که باهات راه میان ، رفتم پیش خانم ج ، پسره پشت میز خوشحال شد گفت به جا من اومده ،خانم ج گفت یه سری از شماره تلفنای دانشگاهای علوم پزشکی  رو در بیار ، بعد زنگ میزدم که چرا هنوز جواب نامه رو ندادین ، یه دانشجو پسرم اونجا بود که مودب بود ،سلام و خداحافطی باهام کرد😁 چیزی که خیلی از پسرای کلاسمون بلد نیستن😑 چهارشنبه دوباره رفتم ، نزدیک ۲۰۰تا اسم با سمت و کدملی وارد کردم ، از رییسای دانشگاه مختلف تا دانشجوهای دکترا ، دیگه دستم کار نمیکرد ، چند نفر اومدن دانشجو و استاد ، میخواستن برن خارج ، مدارکشونو مهر میخواستن کنن ، یکیشون استاد بود ، یکیشون میگفت میخوام برم امریکا اونجا مثه ایران نیست ، هر یک دقیقه هم براشون مهمه ،یکی دیگه میخواست بره دانمارک... بعد با اتوبوس اومدم دانشگاه ، و کتاب خوت باش دخترو میخوندم ، رفتم پیش استاد ا واسه نشریه ، سردبیر نشریه عوض شده ، چقد ما رو اذیت کردن سر اون نامردا..

کلی دلم هوس رفتن کرد

، ولی واسه یه دختر تنها سخته ،مگه نه؟🙇‍♀️

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۷/۱۹

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی